در پیاده رو دو تن 

راه می روند 

یک نظامی میانه سال 

یک زن جوان 


 در پیاده رو دو دل 

 اضطراب می خورند 

یک معلم جوان. 

یک پزشک بی خیال.  


در پیاده رو دو صید. 

بوی ترس می دهند 

مادری عجول. 

کودکی حواس پرت.


 در پیاده رو دو عاطفه دو عشق 

 راه.یا به وعده گاه می روند 

دختر ی سیاه 

دختری سفید. 


در پیاده رو 

ناگهان دو انفجار روی می دهد

و دو آرزوی پاره پاره.


 آه، 

در پیاده رو. 

بصره وهرات گریه می کنند. 

۸۷/۳/۸


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کمد دیواری سریال های ترکی Craig مزون فیلم و سریال میرزا دنـــیـــای یـــک انـــســان چـپ دســت هتل لوکس کفپوش خودرو که سهم من بشود ؛ یک نگاه سرسری ات